حاجی فیروز واقعا کیست و مراسم میرنوروزی چیست؟
مجله اینترنتی دلخوشی: حاجی فیروز کیست؟ در افسانه های ایران باستان حاجی فیروز مردی سیاه چرده، با لباس قرمز و گیوه های نوک تیز و کلاه دوکی و دایره و تنبک است که هر ساله قبل از شروع نوروز به خیابان ها می آید و با رقص و آواز به شاد کردن مردم می پردازد. اما آیا حاجی فیروز واقعا متعلق به فرهنگ ایرانیان است؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید تاریخچۀ افرادی که با نام مشابه مانند حاجی پیروز، میر نوروزی، عمو نوروز و … در فرهنگ ایران و کشورهای همسایه وجود دارند را مورد بررسی قرار دهیم.
پژوهشگران ایرانی، حاجی فیروز که چند روز آخر سال برای شاد کردن مردم می آید نماد بازگشت سیاوش به جهان مادی است و صورت سیاه او نماد بازگشت از دنیای مردگان و جامۀ سرخش نماد خون و زندگی دوباره یا همان خون سیاوش، و شادی او نماد زایش و برکت است.
داستان حاجی فیروز و آیین میرنوروزی چیست؟
اما آیا قصۀ واقعی حاجی فیروز سیاه روی ، که شادی و شعف را برای مردمان به ارمغان می آورد، خود داستانی شاد و شورانگیز است؟!
واقعیت این است که مهدی اخوان ثالث در مورد حاجی فیروز به عنوان «بقایای نفرتانگیز عهد توحش و بردهداری» یاد کرده است. اما داستان از چه قرار است؟
با بررسی اشعاری که توسط حاجی فیروز خوانده می شود مثل ” ارباب خودم سلام علیکم ارباب خودم سرتو بالا کن…” به راحتی می توان فهمید که حاجی فیروز، در واقع یک نوکر است و اربابی دارد که او را در اشعارش صدا می زند.
این تشابه ما را به یاد نمایش های روحوضی می اندازد که در این نمایش ها یک حاجی فیروز داریم که در واقع یک تاجر پولدار شکم گنده است و نوکر و غلامی به نام مبارک دارد که به دلیل اینکه اصالت افریقایی دارد، سیه چرده بوده و لهجۀ آفریقایی نیز دارد. پس می توان نتیجه گرفت که حاجی فیروز همان مبارک است که از نمایش های روحوضی به اسم حاجی فیروز قبل از شروع عید، به کوچه و خیابان آمده و با رقص و آواز و دایره زنی مردم را شاد می کند. اما این سوال پیش می آید که چرا چند روز مانده به عید، نوکر به جای اربابش، حاجی نامیده می شود؟ جواب این سوال را باید در مراسم “میر نوروزی” جستجو کنیم.
در ایران باستان، یک سال متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه بود و از آنجا که سال در واقع ۳۶۵ روز بود، در این میان ۵ روز بلاتکلیف بوده و متعلق به هیچ ماهی نبوده است که به آن “پنجۀ دزدیده شده” نیز می گفتند. بنا بر رسوم آن زمان، در این ۵ روز، پادشاهان موقتا تاج و تخت خود را کنار می گذاشتند و مردی با عنوان “میر نورزی” پادشاه این ۵ روزِ آخر سال می شد. بعد از گذشت این ۵ روز، مجددا شاه به سلطنت خود باز می گشت. گواه این آیین، شعر حافظ است که می فرماید:
سخن در پرده می گویم،
چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست، حکم “میر نوروزی”
اما اینکه یک غلام، ۵ روز پادشاه شود که ظاهرا آیین خوبی است. چرا مهدی اخوان ثالث نسبت به این آیین، ابراز نفرت و انزجار کرده است؟
پاسخ این سوال را باید در آیین های دوران “مادرسالاری” و “پدرسالاری” جستجو کرد.
در دوران مادرسالاری، پادشاهی اگرچه سهم مردان بود ولی باید از طریق ملکه (همسر پادشاه) یا دختر پادشاه به مردان منتقل می شد. بدین صورت که هر ساله، در اواخر سال، یک جوان غریبه، به پایتخت می آمد و پادشاه را می کشت و با زن شاه همبستر می شد و به تخت سلطنت می نشست. گاهی این مساله بین دختر شاه و آن جوان غریبه اتفاق می افتاد. به هر حال به این صورت سلطنت شاه سابق در پایان هر سال به پایان می رسید و هر سال یک شاه جدید به تاج و تخت می رسید. این رقابت بین جوانان زیادی از سراسر کشور بود و بالاخره یک جوان موفق به قصب تاج و تخت می شد. این “آیین شاه کشی” نه فقط در ایران بلکه در کشورهای زیادی برگزار می شده است.
در دوران پدرسالاری، پادشاهان برای اینکه جان خود را در پایان هر سال حفظ کنند و همچنان آیین شاه کشی هم پابرجا بماند، آیین “میر نوروزی” را بوجود آوردند. که به این صورت بود که ۵ روز آخر سال، یک نفر جای شاه را می گرفت و از همۀ مزایای شاه بودن مثل عیش و نوش در جشن ها، پوشیدن لباس خوب، دریافت احترام از جانب همگان و حتی همبستر شدن با زن شاه بهره مند می شد. در عوض در پایان ۵ روز باید بلاگردان شاه می شد و به جای او کشته می شد. از آنجایی که هر کسی حاضر نبود جان خود را از دست بدهد، معمولا این فرد از بین بردگان یا زندانی هایی که محکوم به مرگ بودند انتخاب می شد. این فرد را بر روی خری می نشاندند در کوچه ها می گرداندند و به عنوان شاه معرفی می کردند و غلامانی که همراه این شاه بودند از مردم و دکان ها چیزی (پولی) می گرفتند و در پایان روز پنجم ناگهان آن فرد ناپدید می شد که نشان از کشته شدن و به دار آویختن او در بالای یک تپه بود.
آری، این است چهرۀ واقعی آن مرد خندان سرخ پوش شاد که مژدۀ آمدن بهار و نوروز را به مردم می دهد و در قبال آوازخوانی و رقص و شادی که بوجود می آورد، مردم به او پول می دهند!
اختصاصی مجله اینترنتی دلخوشی